مرکز شادی ایران

متن مرتبط با «"iranglad"U"» در سایت مرکز شادی ایران نوشته شده است

بیچاره دخترها(طنز)

  •   بیچاره دخترا اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه! اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره! اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه! اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه! اگه مودبانه حرف بزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه! اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست! اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه! اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود! اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار! اگه اروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده! اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه! اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره! اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه ! اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه ! اگه............چکار کنه بمیره خوبه؟   ,دختر","iranglad"U" ...ادامه مطلب

  • شعری در باب زندگی شوهر مظلوم !! (طنز)

  •     «همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»     موقـع بحث هوو- لیک هیاهـــــو می کرد!     بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید     نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!     وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم     زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد     طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-     معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد     بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب     داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!     آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد     باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد     فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود     زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد     دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز     خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد     گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش     آب می زد بــــــــــه ته جیبم و جارو می کرد     هر زنی غیر خودش عنتــــر و اکبیری بود     شخص «جینا...» را تشبیه به «...لولو» می کرد!     مثل آن کارتـــــون از لطف مداد جـــــــادو     بوالعجب شعبده ای بــا چش و ابرو می کرد     دکتر تغذیه ای داشت که ماهی صد چوق     می گرفت از مــــن و تقدیم به یارو می کرد     صد گرم چونکه بر آن اسکلت افزون می شد     عصبی می شد و لعنت بـــه ترازو می کرد     عاقبت هیکل پنجــــــاه و سه کیلویی را     خون دل خورده و پنجــاه و دو کیلو می کرد    حسرت زندگی خواهــــر خود را می خورد     کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد     نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود     هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد     بر خلافش اگـــــر ,شعر","iranglad"U" ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها